4 ویژگی برتر برند های موفق
جریمکلافین معتقد است برند یا نمانام ادراک ذهنی آدمها از شما، یک محصول، یک خدمت، یک سازمان، یک انگیزه و هدف، یا یک ایده است. با توجه به حجم رقابتی که این روزها بیشتر صنایع با آن روبرو هستند، شاید چیزی مهمتر از این نباشد که از رقابت بیرون بروید و با برندسازی راهبردی یک شخصیت بیهمتا و یک گزارهی ارزشی را خلق کنید. هیچکس تردید ندارد که عرضهی کالاها و ارائهی خدمات کیفی از اهمیت برخوردار است، ولی برندسازی موثر غالبا مهمترین کاری است که لازم است کسب و کارها برای رسیدن به رشد و شکوفایی انجام دهند. اجازه دهید ویژگیهای مشترک برندهای موفق و کامیاب را بررسی کنیم تا بر آن اساس شما نیز بتوانید برند خودتان را بسازید.
- شناخت مخاطب: بهترین برندها یا نمانامها شناخت کاملی از خصوصیات جمعیتی بازار هدف و علایق و شیوهها و ابزارهای ارتباطگری آنان دارند. به استثنای ابرشرکتهای زنجیرهای مثل والمارت، اکثر کسب و کارها به دنبال مخاطبان هدف مخصوصی هستند. شناخت بازار هدف از آن رو اهمیت دارد که ضمن حفظ هویت کلی یک برند زمینه را برای رساندن صدا به مشتریان و دسترسی به کارزار تبلیغاتی، فراهم میکند و در عین حال به خلق یک پیوند انسانی و ارگانیک بین شرکت و مخاطبانش کمک میکند. پر واضح است که نمیتوان همهی سلایق را پاسخ داد. به همین دلیل تلاش برای جلب رضایت همه (بهعبارتی نادیدهانگاری مفهوم یک بازار هدف) میتواند معکوس عمل کند و عملا باعث شود برند یک شرکت تضعیف شود و شکست بخورد. یافتن رهیافت برندسازی درست در وهلهی نخست مستلزم شناخت بازار هدف است.
- بیهمتایی (یا منحصربهفردی): یک هویت یا شخصیت برند مستلزم وجود چیزی متمایز و مشخص است. برای نمونه ، اپل را در سراسر جهان به خاطر محصولات خلاقانه و نیز جاذبهی زیباشناسی و مینیمالیستی(ابزارکسازی) میشناسند. پیتزا دومینو مجبور بود که به مشتریانش تضمین بدهد که پیتزاهایشان تا ۳۰ دقیقه خواهد رسید و در غیر اینصورت مجانی هستند.شرکت تامس(TOMS) برای ایجاد جاذبهی فروش به ازای خرید هر جفت کفش یک جفت کفش را به رایگان به کودکان نیازمند اهدا میکند. خلق یک شخصیت یا هویت در عرصهی اقتصاد و دنیای کسب و کار به یک ایدهی انقلابی نیاز دارد. به عبارتی دیگر مستلزم چیزی مشخص و خاص است که آن را از رقبا متمایز کند. در دنیای واقع، وجود یک شرکت فقط با یک شگرد و قابلیت منحصر به فرد امکانپذیر است مشروط بر آن که آن شگرد واقعا خوب باشد. به محض این که شرکت به آن شگرد پی ببرد بهتر است روی آن متمرکز شود و به موقع آن را عرضه و معروف کند. آیا میدانید کدام محصول، خدمت یا جاذبهی فروش بیهمتا در توان و استعداد شرکت شما وجود دارد؟ اگر نمیدانید بهتر است از همین حالا راهبرد برندسازی خود را آغاز کنید.
- اشتیاق: با این که در کوتاهمدت میتوان یک برند را بدون اشتیاق ساخت، ولی حفظ و ماندگاری آن در بلند مدت امکانپذیر نیست. وقتی شما گذشتهی آدمهای بسیار موفق مثل استیوجابز را بررسی میکنید میبینید که همهی آنان یک شور و شوق یا اشتیاق وصفناپذیر داشتند که آنان را به حرکت وامیداشت تا سخت کار کنند و مداوما به افتخار و کامیابی دست یابند. آن اشتیاق به تعصب، حمیت، و لذت ناب میانجامد، که به انسانهای دیگر نیز سرایت میکند. مشتریان اغلب فقط نسبت به یک محصول یا خدمت تعصب و وفاداری نشان میدهند، که این علاقه مندی به نوبه ی خود به تبلیغات و ارجاعات شفاهی میانجامد. اشتیاق و عشق وافر همچنین به شرکتها کمک میکند که در برابر مشکلات و شداید مقاومت کنند.
- یکسانی: وقتی مشتریان برای تکرار خرید به یک شرکت یا محصولات و خدمات آن مراجعه میکنند معمولا انتظار دارند همان سطح کیفیت را که اولینبار تجربه کردند دوباره دریافت کنند. رستورانها و کیفیت غذاها و خدمتشان بهترین مثال از این دست است. آدمها دوست ندارند از شرکتی خرید کنند که نمیتوان به یکسانی یا ثبات کیفیت آن اتکا کرد. با این که اکثر صنایع از رقبا و رقابت اشباع شدهاند ولی نداشتن ثبات یا یکسانی کیفیت میتواند دلیل کافی برای مشتریان باشد تا از جاهای دیگر خرید کنند. به همین دلیل است که اهمیت دارد یک استاندارد کیفی معینی برای محصول یا خدمت رعایت شود، مک دانلدز مثال بارزی از یک برند است که یکسانی و ثبات رویهی شگفتانگیز و کمنظیری را به نمایش میگذارد. این قدرت برتر صنعت تغذیهی فوری به مشتریان پر و پا قرصش منویی از غذاها را عرضه میکند که در سراسر جهان یک دست و یکسان است. تفاوتی ندارد که یک نفر غذایش را در فلوریدا یا چین سفارش بدهد چون اطمینان دارد که بیگمک در همه جا طعم و مزهی یکسان دارد.
4 استراتژی اشتباه در ساخت برند
اولین شغل من كارمند فروش بوده است که هر روز درگیر آن بودم. من در کارم با کامپیوتر و سیستم کار نمیکردم و نگران «ساخت برند» نبودم. اما شغل دوم (و کنونی) من متفاوت است. در این شغل درگیر نوشتن، صحبت کردن با کل دنیا و مشاوره با شرکتها هستم. در ابتدا چیزهای زیادی برای یادگرفتن وجود داشتند و برای شروع، درباره اینکه چگونه یک برند را ایجاد كنم، مقالات زیادی خواندم. تصور من این بود: اگر برندی نداشته باشم پس شغلی ندارم. متاسفانه، در این آموزشها برخی توصیههای بد و اشتباه دریافت کردم که به تلاشهای من در مسیر رویایی كسبوكارم لطمه زد. امروزه نیز مربیان و دورههای آموزشی مختلفی را میبینم که هنوز هم توصیههای برندسازی وحشتناکی را آموزش میدهند. در مقابل این توصیههای اشتباه، دو عامل اعتبار و ارتباط، استراتژیهایی هستند که بهکار میگیرم و در حال حاضر هم از نظر من این بهترین راه برای ایجاد یک برند است. در ادامه چهار استراتژی برندسازی که به ظاهر خوب هستند، اما در نهایت هیچ کمکی به شما نمیکنند، عنوان میشود:
- برای حسابهای كاربری خود پاسخگوی ایمیل اتوماتیک تنظیم نکنید احتمالا از فردی ایمیلی دریافت کردهاید و پاسخ اتوماتیکی را در جواب ایمیل فرستادهاید که مضمونی شبیه به این دارد: «من بسیار سرم شلوغ است و هر موقع که ممکن باشد سریع پاسخ خواهم داد.» این پاسخ بسیار آزاردهنده است، مگر اینکه رئیسجمهور یا مدیر سازمانی بزرگ باشید که تا این حد از ایمیل با پاسخ اتوماتیک استفاده کنید. نظریههای مشورتی بسیار محبوب برای برندسازی به شما این آموزش را میدهند تا چنین فیلترهایی را قرار دهید. به شما گفته میشود، هر قدر که «در دسترس نباشید» آن وقت بیشتر ارزشمند خواهید بود، اما من مخالفم. اولین هدف شما در ساخت یک برند ایجاد ارتباط با مشتریان است و برای بسیاری از کارآفرینان یک پاسخ اتوماتیک برای ایمیل غیرضروری است.
- وقتی به ایمیلها پاسخ میدهید تظاهر نکنید که «دستیار» هستید اگر فردی به شما بگوید که این استراتژی را بهکار گیرید، هرچه زودتر این کار را کنار بگذارید. این توصیه بر مبنای «توصیه در دسترس نبودن» است، اما این کار را انجام ندهید. در صورتی که دستیاری ندارید، اشتباه است که وانمود به داشتنش کنید. اگر فردی موضوع را متوجه شود، شما اعتماد مخاطبان خود را از دست خواهید داد، در صورتی که افراد پاسخ شخصی از خود شما دریافت کنند، بیشتر متحیر خواهند شد.
- بهعنوان شخص سوم مکاتبه نکنید: برای تثبیت مدیریت، اغلب به شما توصیه میشود که در قالب شخص سوم مکاتبه کنید. به این ترتیب، امکان دارد تمامی دستاوردهای خود را لیست کنید، بدون اینکه ظاهرا بلوفیزده باشید. مشکل اینجاست که 99 درصد افرادی که قسمت «درباره ما» یا About us را روی وبسایت شما یا دیگر محلها میبینند، خواهند فهمید که خودتان آن را نوشتهاید.
- «متخصص» بودن خود را به رخ مردم نکشید کلمه «متخصص» تقریبا در کارآفرینی یک کلیشه است. هرجایی نگاه کنید، فردی را میبینید که خودش را طراح خطاب کرده است. اما با این همه، لغت «متخصص» تاثیرگذاری خود را از دست داده است. کلمه متخصص، اسما نادیده گرفته میشود. اگر شما آنچه را که میخواهید بیان کنید، بدون تمرین انجام دهید، آن موقع مردم عنوان شما (متخصص بودنتان) را خواهند دید. اگر قادر نیستید آنچه را که به دانشآموزان، طرفداران و مشتریان خود آموزش میدهید را تکرار کنید، در این صورت شما نیز اسما یک «متخصص» خواهید بود. به جای این استراتژیهای شیک مفروض، بهترین روش این است که برند خود را از طریق اعتبار و ارتباط بسازید. اگر فردی با چنین مواردی مواجه شود و آنها را دریابد، آن را بیان خواهد کرد. آنها میتوانند تقلید را حس کنند. اما زمانی که ببینند شما رفتاری واقعی دارید، به افراد دیگر نیز تاثیرگذاری برند شما را خواهند گفت. کیفیت چیز نادر و کمیابی است. تا جایی که میتوانید از طریق ارتباط برقرار کردن متفاوت باشید. شما همیشه نمیتوانید در دسترس باشید. همیشه نمیتوانید به هر ایمیلی بدون درنگ پاسخ دهید، اما میتوانید تلاش کنید. این تلاش مورد توجه قرار خواهد گرفت و به شما کمک خواهد کرد. افراد از کسانی خرید میکنند که آنها را میشناسند، اعتماد دارند و به آنها علاقهمند هستند. پیتر دراکر، مشاور و صاحبنظر معروف کارآفرینی و مدیریت میگوید: «افراد با قلبشان خرید میکنند، نه با ذهنشان.» دیوید اوگیلوی، مجری افسانهای میگوید: «مصرف کننده احمق نیست، او همچون همسر شما زیرک است». میتوانید تلاش کنید که برندتان به صورتی باشد که شما را دسترس ناپذیر کرده و ترفیع دهد، اما هرگز با مخاطبانتان ایجاد ارتباط نمیکند. اگر هیچ ارتباطی نداشته باشید، آنها تعاملی نخواهند داشت. اگر هیچ تعاملی وجود نداشته باشد، نمیتوانید راهنماییهای اساسی دریافت کنید و انتقادات و پیشنهادها را از جانب مشتریان از دست خواهید داد.
http://cibr.ir/node-407 کنفدراسیون برند ایران
جدیدترین مقالات ما:
طراحی سایت چیست و چه مراحلی دارد؟